روزگار درخشان‌ تمدن‌ اسلامي‌
 
amir
 
 
سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:, :: 19:48 ::  نويسنده : amir

روزگار درخشان‌ تمدن‌ اسلامي‌

 

برآمدن‌ آفتاب‌ تمدن‌ اسلامي‌در قرن‌ چهارم‌ هجري‌

قرن‌ چهارم‌ وپنجم‌ هجري‌، قرن‌ درخشش‌ تمدن‌ اسلامي‌ است‌. پس‌ از آن‌ تا يكي‌ دوقرن‌، جهان‌ اسلام‌ حركت‌ يك‌ نواخت‌ خود را ادامه‌ داد. آن‌گاه‌ كه‌ مغولان‌ به‌ سرزمين‌اسلام‌ حمله‌ كردند، توقفي‌ كوتاه‌ پديد آمد تا آن‌ كه‌ باز حركت‌ِ كُنْد تمدن‌ اسلامي‌ ـ امارو به‌ رشد ـ آغاز شد.

زمينه‌هاي‌ رشد نخست‌ اين‌ تمدن‌ از دين‌ مقدس‌ اسلام‌ آغاز شد. دين‌ اسلام‌ موفق‌شد تا يك‌ امّت‌ ودولت‌ بزرگي‌ را پديد آورد كه‌ ميليون‌ها انسان‌ از هر نژادي‌ بتوانندبه‌ راحتي‌ در كنار هم‌ زندگي‌ كنند وبا استفاده‌ از ميراث‌ گذشته‌ وتجربه‌هاي‌ خود،سنگ‌ بناي‌ يك‌ تمدن‌ برجسته‌ را در تاريخ‌ بنيان‌ نهند. در اينجا لازم‌ است‌ تا مروري‌بر زمينه‌هاي‌ فكري‌ تمدن‌ اسلامي‌ كه‌ يك‌ تمدن‌ ديني‌ داشته‌ باشيم‌:

 

تمدن‌ ديني‌ بر محور دعوت‌ انبيا

تمدن‌ اسلامي‌، از درخشان‌ترين‌ تمدن‌هاي‌ بشري‌ است‌ كه‌ آثار ويادگارهاي‌فراواني‌ از آن‌ برجاي‌ مانده‌ وهنوز حضور قاطعي‌ در عرصه‌ تمدن‌ جهاني‌ دارد.دامنه‌ درخشش‌ تمدن‌ اسلامي‌ تا آن‌ اندازه‌ است‌ كه‌ براي‌ قرنها دنياي‌ تاريك‌ بشري‌ رانور افشاني‌ كرده‌ وبشريت‌ را به‌ سمت‌ تعالي‌ وتكامل‌ مادي‌ وروحي‌ پيش‌ برده‌است‌. زماني‌ كه‌ اشرافيت‌ ساساني‌ و استكبار كسرايي‌ وقيصري‌، عالم‌ را به‌ تباهي‌كشانده‌ بود، در يكي‌ از سياه‌ترين‌ نقاط‌ عالم‌ از حيث‌ تمدني‌، نور اسلام‌، پرتوافشانيش‌ را آغاز كرد. پيدايش‌اسلام‌، تمدن‌هاي‌ كهن‌ وپوسيده‌ را كه‌ در اثر گردوغبار جنگ‌ها وتجاوزات‌رنگ‌ باخته‌ بود، تحت‌ الشعاع‌ قرار داده‌ وبا ارشادهاي‌خود، تمدن‌ نويني‌ را بنياد گذاشت‌.

تمدن‌ جديد، شرق  وغرب‌ عالم‌ را در نورديد وتا دورترين‌ نقاط‌ غرب‌، جامعه‌تاريك‌ قرون‌ وسطاي‌ اروپا را نيز روشن‌ كرد. بدون‌ ترديد تمدن‌ اسلام‌ از برترين‌ميراث‌هاي‌ بشري‌ است‌، ميراثي‌ كه‌ افتخارش‌، از آن‌ اسلام‌ ومسلمانان‌ است‌. اين‌تمدن‌، رنگ‌ عربي‌ يا عجمي‌ ندارد، بلكه‌ صدها قوم‌ وطايفه‌ در ساختن‌ آن‌ سهيم‌ بوده‌وفداكارانه‌ براي‌ پيروزي‌ آن‌ تلاش‌ كرده‌اند.

نسل‌ جديد ما بايد اين‌ گذشته‌ پر افتخار را بشناسد وبداند كه‌ بازسازي‌ آن‌ دوران‌كار دشواري‌ نيست‌؛ همان‌ گونه‌ كه‌ اجدادشان‌ بر پايه‌ تعاليم‌ حيات‌ بخش‌ اسلام‌،كاروان‌ تمدن‌ بشري‌ را به‌ پيش‌ بردند، آنها نيز مي‌توانند وبايد با تكيه‌ بر آن‌ ميراث‌ونوآوري‌هاي‌ امروز بشر، نقش‌ خود را در پيشبرد كاروان‌ تمدن‌ بشري‌ ايفا كنند.

 

تمدن‌ ديني‌

در يك‌ نگاه‌، مي‌توان‌ تمدن‌هاي‌ بشري‌ را بر دو بخش‌ دانست‌: نخست‌ تمدن‌هاي‌مادي‌؛ دوم‌ تمدن‌هاي‌ ديني‌. هر كدام‌ اين‌ دو تمدن‌، بر پايه‌ طرز فكر ونگرش‌مستقلي‌ شكل‌ گرفته‌ است‌. پايه‌ تمدن‌ مادي‌ نگرش‌ شرك‌آميز ـ والبته‌ با حفظ‌ بخش‌زيادي‌ از فرهنگ‌ معنوي‌ به‌ ارث‌ رسيده‌ از انبياي‌ الهي‌ ـ وپايه‌ تمدن‌ ديني‌ بر توحيدمي‌باشد. نگرش‌ دنيا گرايانه‌، جهان‌ وانسان‌ را بدون‌ حضور خداوند تفسير مي‌كند.در اين‌ تفسير، انسان‌ از درون‌ خاك‌ برخاسته‌ وبه‌ درون‌ آن‌ باز خواهد گشت‌، بدون‌آن‌ كه‌ بستگي‌ به‌ عالم‌ غيب‌ داشته‌ ويا بازگشتي‌ ـ معاد ـ را بپذيرد.

زماني‌ كه‌ تمدن‌ بشري‌ بر اين‌ اساس‌ سامان‌ يابد، مهم‌ترين‌ هدف‌ آن‌ تأمين‌ معاش‌مادي‌ ونيز رفع‌ خستگي‌هاي‌ روحي‌ با بهره‌گيري‌ از ابزار مادي‌ است‌. مفهوم‌ كمال‌در اين‌ تفسير، دستيابي‌ به‌ رفاه‌ وآسايش‌ مادي‌ ودر نهايت‌ كمك‌ به‌ ديگران‌ براي‌رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ است‌.

در برابرِ اين‌ نگرش‌، تمدن‌ ديني‌ بر پايه‌ پيوند انسان‌ با خداست‌. انسان‌ آفريده‌خدا وبرگزيده‌ مخلوقات‌ اوست‌؛ چرا كه‌ روح‌ الهي‌ در او دميده‌ شده‌ است‌. در اين‌نگرش‌، انسان‌، موجودي‌ نيست‌ كه‌ از خاك‌ باشد وبه‌ خاك‌ بازگردد، بلكه‌ ازخداست‌ وبه‌ سوي‌ خدا باز مي‌گردد. انسان‌ِ مؤمن‌ در روبرو شدن‌ با پديده‌ مرگ‌مي‌گويد: انّا للّه‌ وانّا اليه‌ راجِعون‌. ـبقره‌ / 156.

تمدن‌هاي‌ ديني‌ بر اساس‌ چنين‌ نگرشي‌ از جهان‌ وانسان‌ شكل‌ گرفته‌ وبه‌ همين‌دليل‌ هدف‌ اصلي‌ وپايه‌اي‌ آن‌، نزديك‌ شدن‌ به‌ خداوند وجلب‌ رضايت‌ اوست‌. درتمدن‌هاي‌ ديني‌، دنيا فرع‌ بر آخرت‌ است‌. با اين‌ حال‌، توجه‌ به‌ دنيا وآباد كردن‌ آن‌ به‌شيوه‌ درست‌، در جهت‌ آبادي‌ آخرت‌ سخت‌ توصيه‌ شده‌ است‌. خداوند از انسان‌خواسته‌ است‌ تا دنيايش‌ را آباد كند؛ براي‌ داشتن‌ زندگي‌ خوب‌ تلاش‌ كند، نصيب‌خود را از دنيا فراموش‌ نكند واز نعمت‌هاي‌ پاك‌ خداوند بهره‌ برد.

تمدن‌ اسلامي‌ به‌ عنوان‌ يك‌ نمونه‌ شناخته‌ شده‌ از تمدن‌هاي‌ ديني‌، كه‌ گرد وغبارتاريخ‌ آن‌ را پنهان‌ نكرده‌، نشانگر توجه‌ همزمان‌ مسلمانان‌ به‌ دنيا وآخرت‌ است‌.پيشرفت‌هاي‌ دنيوي‌ همراه‌ با توجه‌ به‌ مسأله‌ عبوديت‌ ومعنويت‌، ركن‌ اصلي‌واساسي‌ در تمدن‌ اسلامي‌ است‌. البته‌ گروه‌هايي‌ مانند صوفيان‌، بيگانگي‌ محض‌ ازدنيا را توصيه‌ مي‌كرده‌اند؛ اما اينان‌ در دوره‌ درخشش‌ تمدن‌ اسلامي‌ در قرن‌ چهارم‌وپنجم‌ هجري‌، نفوذي‌ نداشتند. گسترش‌ اين‌ گروه‌ها در دوره‌هاي‌ بعد، سبب‌تضعيف‌ تمدن‌ اسلامي‌ شد. هرچند، هر از گاهي‌، آنجا كه‌ صداقتي‌ در كار بود،صوفيان‌ در برابر فراگير شدن‌ فساد وتجاوز وتباهي‌، به‌ نوعي‌ ايمان‌ ومعنويت‌ ديني‌را حفظ‌ و تقويت‌ مي‌كردند.

 

اصول‌ اين‌جهاني‌ تمدن‌ در دعوت‌ انبيا

دعوت‌ اصلي‌ انبيا آشنا كردن‌ انسان‌ با توحيد ومعاد است‌. آنها از انسان‌ مي‌خواهند تاخداي‌ واحد را بپرستد، فرمان‌ او را بپذيرد، به‌ ولايت‌ او تن‌ در دهد وآماده‌ آن‌ باشدتا در قيامت‌ از تمامي‌ اعمالش‌ بازخواست‌ شود وپاداشي‌ مناسب‌ براي‌ كرداردرستش‌ بدست‌ آورد. بر پايه‌ اين‌ دعوت‌، از انسان‌ خواسته‌ شده‌ تا براي‌ اصلاح‌ دنياوآخرت‌ خود راهي‌ ويژه‌ را سپري‌ كرده‌، در جهت‌ دستيابي‌ به‌ جايگاهي‌ برتر خودرا آماده‌ كند. بيان‌ اين‌ راه‌ وهدف‌ كه‌ در جهت‌ اصلاح‌ دنيا وآخرت‌ انسان‌ است‌،وعبارت‌ از اصول‌ اين‌جهاني‌ دعوت‌ انبيا است‌، شامل‌ چند اصل‌ مي‌شود:

 

1 ـ دانش‌ اندوزي

يكي‌ از اركان‌ دعوت‌ انبيا، فراخواني‌ بشر به‌ فهم‌ ودرك‌بيش‌تر وآشنايي‌ با «آيات‌ اَنْفُسي‌ (خودشناسي‌)آفاقي‌ (جهان‌ شناسي‌)» است‌.خداوند از انسان‌ خواسته‌ است‌ تا خود وطبيعت‌ را بشناسد، در گذشته‌ جهان‌ بينديشدواز مجموع‌ آنچه‌ شناخت‌، زندگي‌ بهتري‌ بسازد. در قرآن‌، واژه‌هاي‌ فراواني‌ آمده‌ كه‌ابعاد مختلف‌ درك‌ وفهم‌ را نشان‌ مي‌دهد. برخي‌ از آنها عبارتند از: علم‌، تفقّه‌، فهم‌،شعور، يقين‌، حكمت‌، بصيرت‌ وتعقل‌.

بايد گفت‌، هدف‌ اصلي‌ دين‌ از هر نوع‌ معرفتي‌، شناخت‌ خداوند است‌؛ اين‌ درحالي‌ است‌ كه‌ اين‌ آشنايي‌ وآگاهي‌، در مراحل‌ بعد، در بهبودي‌ زندگي‌ انسان‌ نقش‌اساسي‌ دارد. فراخواني‌ انبيا به‌ دانش‌اندوزي‌ از علل‌ پيدايش‌ تمدن‌ اسلامي‌ است‌.همان‌ طور كه‌ نكوهش‌ جهل‌ وتقليد كوركورانه‌، از عوامل‌ دور شدن‌ جامعه‌ اسلامي‌،از گمراهي‌، ضلالت‌ وبي‌فرهنگي‌ است‌. خداوند بيش‌ترين‌ افراد جهنّم‌ را كساني‌مي‌داند كه‌ از عقل‌ وشعور كافي‌ بي‌بهره‌ بوده‌اند:

براي‌ جهنم‌ بسياري‌ از جن‌ وانس‌ را بيافريديم‌؛ ايشان‌ را دل‌هايي‌ است‌ كه‌ بدان‌نمي‌فهمند وچشم‌هايي‌ است‌ كه‌ بدان‌ نمي‌بينند و گوش‌هايي‌ است‌ كه‌ بدان‌نمي‌شنوند. اينان‌ همانند چهارپايانند. حتي‌ گمراه‌تر از آنهايند. اينان‌ خودغافلانند.]اعراف‌ / 179[

 

2 ـ تربيت‌ وتزكيه

از ديگر اصول‌ اين‌جهاني‌ دعوت‌ انبيا، دعوت‌ به‌ تربيت‌وتزكيه‌ نفس‌ است‌. عنوان‌ فراگير اين‌ دعوت‌، داشتن‌ اخلاق  الهي‌ است‌؛ آن‌ گونه‌ كه‌اخلاق  از پايه‌هاي‌ اساسي‌ تمدن‌ ديني‌ است‌. چهره‌هاي‌ مهذّب‌ ومتخّلق‌ به‌ اخلاق الهي‌ به‌ خداوند نزديكترند. آنان‌ با داشتن‌ خصال‌ نفساني‌ نيك‌، از درون‌ در برابر هرتخلّف‌ وفسادي‌ مقاوم‌ شده‌اند. در مجموعه‌ معارف‌ اسلامي‌، اخلاق  نقش‌ مهمي‌ درمناسبات‌ اجتماعي‌ واقتصادي‌ داشته‌ ومهم‌ترين‌ پايه‌ اعتماد عمومي‌ در جامعه‌است‌. خداوند تعليم‌ وتزكيه‌ را در كنار يكديگر ياد كرده‌ است‌. اين‌ دو وابسته‌ به‌يكديگر بوده‌ ويكي‌ بدون‌ ديگري‌، هويت‌ اصيل‌ خود را از دست‌ مي‌دهد. خداوندمي‌فرمايد:

پيامبري‌ از خود شما را بر شما فرستاديم‌ تا آيات‌ ما را برايتان‌ بخواند وشما راپاكيزه‌ گرداند وكتاب‌ وحكمت‌ آموزد وآنچه‌ را نمي‌دانستيد به‌ شما ياد دهد.]بقره‌/151ونگاه‌ كنيد به‌: بقره‌/129؛ حديد/25؛ آل‌عمران‌/164؛ جمعه‌/2[

اين‌ تهذيب‌ وپاكيزه‌ ساختن‌، دور كردن‌ انسان‌ از فساد وفحشا واموري‌ است‌ كه‌سبب‌ تباهي‌ روح‌ انسان‌ مي‌شود. اين‌ تباهي‌ نه‌ تنها آخرت‌ انسان‌ را ويران‌ مي‌سازدبلكه‌ دنياي‌ بشر را نيز در منجلابي‌ از فتنه‌ ودشمني‌ وكينه‌ توزي‌ وفساد غرق  مي‌كند.

 

3 ـ آزاد ساختن‌ انسان‌ از اسارت

در نگرش‌ اديان‌ الهي‌، منزلت‌ واقعي‌ انسان‌ در گرورهايي‌ از همه‌ بندهاي‌ اسارت‌، اعم‌ فكري‌ ومادي‌، وخودي‌ وبيگانه‌ است‌. زماني‌اين‌ رهايي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ بشر تنها بنده‌ خدا باشد وخود را از هر نوع‌ قيد وبندي‌جز آنچه‌ از سوي‌ خداست‌، رها سازد. انبيا وظيفه‌ دارند تا انسان‌ را از بندهاي‌ اسارت‌برهانند؛ شخصيت‌ واقعي‌ او را به‌ وي‌ بشناسانند وراه‌ ورسم‌ بندگي‌ خدا ورهايي‌ ازبندگي‌ هر طاغوتي‌ را به‌ او بنمايانند. گرفتاري‌ انسان‌ در فسق‌ وفجور، بزرگ‌ترين‌اسارت‌ براي‌ روحي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند، در آسمان‌ بلند معنويت‌ صعود كند. خداونددرباره‌ رسول‌ خود مي‌فرمايد:

آن‌ كه‌ به‌ نيكي‌ فرمانشان‌ مي‌دهد واز ناشايست‌ بازشان‌ مي‌دارد وچيزهاي‌ پاكيزه‌را بر آنها حلال‌ مي‌كند وچيزهاي‌ ناپاك‌ را حرام‌ وبار گرانشان‌ را از دوششان‌ برمي‌دارد وبند وزنجيرشان‌ را مي‌گشايد.]اعراف‌ / 157[

 

4 ـ تحقق‌ امنيت‌ وعدالت‌ اجتماعي

عدالت‌ اجتماعي‌ يكي‌ از اصول‌ مهم‌ تمدن‌اين‌جهاني‌ در دعوت‌ انبيا است‌. خداوند به‌ هيچ‌ روي‌ ميانه‌اي‌ با ظلم‌ ندارد، نه‌ آن‌ رادوست‌ دارد ونه‌ به‌ آن‌ دستور مي‌دهد. خداوند تنها وتنها عدل‌ را مي‌پسندد واز همه‌انسانها مي‌خواهد تا بر اساس‌ عدالت‌ با يكديگر رفتار كنند. چنان‌ كه‌ مي‌فرمايد:

خدا به‌ عدل‌ واحسان‌ وبخشش‌ به‌ خويشاوندان‌ فرمان‌ مي‌دهد واز فحشاوزشتكاري‌ وستم‌ نهي‌ مي‌كند. ]نحل‌ / 90[

عدالت‌، بهره‌مندي‌ همه‌ انسانها از حقوق  الهي‌ وطبيعي‌ بر اساس‌ شايستگي‌ آنها وضوابط‌ شرعي‌ است‌. هر نوع‌ تجاوزي‌ به‌ حقوق  ديگران‌ ومحروم‌ ساختن‌ آنان‌ ازحقوق  شناخته‌ شده‌ الهي‌ با عدالت‌ تعارض‌ دارد. عدالت‌ اجتماعي‌ روح‌ قوانين‌اسلامي‌ وتحقق‌ آن‌ يكي‌ از وظايف‌ مهم‌ انبيا ورهروان‌ راه‌ آنهاست‌. در جامعه‌اسلامي‌ هر انساني‌ حقوق  ويژه‌ تعريف‌ شده‌اي‌ دارد كه‌ در سايه‌ امنيتي‌ كه‌ دولت‌اسلامي‌ بايد ايجاد كند، مي‌تواند از آن‌ بهره‌مند شود. هيچ‌ كس‌ نمي‌بايست‌ ديگري‌ رااز حقوق  حقه‌ خود محروم‌ سازد. امير بر مردم‌ حقي‌ دارد ومردم‌ نيز بر امير. به‌ همين‌قياس‌ فرزند نسبت‌ به‌ پدر وبالعكس‌. زن‌ در قبال‌ شوهر وبالعكس‌. اگر در جامعه‌اسلامي‌ جايگاه‌ عدالت‌ سست‌ شود، تمدن‌ اسلامي‌ يكي‌ از مهم‌ترين‌ استوانه‌هايش‌را از دست‌ خواهد داد. تا وقتي‌ كه‌ جامعه‌ گرفتار ظلم‌ وتجاوز به‌ حقوق  ديگران‌باشد، نمي‌تواند راه‌ كمال‌ را طي‌ كند؛ نمي‌تواند انسان‌ سالم‌ بسازد و زمينه‌ پيشرفت‌مادي‌ ومعنوي‌ جامعه‌ را فراهم‌ كند.

به‌ يقين‌ بايد يكي‌ از علل‌ افول‌ تمدن‌ اسلامي‌ را در روي‌ كار آمدن‌ سلاطين‌ جابروستمگر دانست‌. خداوند در قرآن‌ از عدالت‌ اجتماعي‌ تعبير به‌ «قسط‌» مي‌كند وآن‌را حاصل‌ ونتيجه‌ فرستادن‌ كتاب‌، ميزان‌ وحديد مي‌داند:

ما پيامبرانمان‌ را با دليل‌هاي‌ روشن‌ فرستاديم‌ وبا آنها كتاب‌ وتراز ورا نيز نازل‌كرديم‌ تا مردم‌ به‌ «عدالت‌» عمل‌ كنند. وآهن‌ را كه‌ در آن‌ نيرويي‌ سخت‌ ومنافعي‌براي‌ مردم‌ است‌ فرو فرستادي‌.]حديد / 25[

عدم‌ وجود عدالت‌ اجتماعي‌ سبب‌ رسوخ‌ سستي‌ در اركان‌ جامعه‌ خواهد شد، اميدبه‌ زندگي‌ از بين‌ خواهد رفت‌ وزماني‌ كه‌ انسان‌ شاهد از بين‌ رفتن‌ ثمره‌ تلاش‌ خودباشد در انجام‌ وظايفش‌ كوتاهي‌ خواهد كرد. جان‌ كلام‌ آن‌ كه‌ علي‌ عليه‌ السلام‌فرمود: استواري‌ آسمان‌ وزمين‌ به‌ عدل‌ است‌. چنين‌ است‌ جامعه‌ انساني‌ِ اسلامي‌.

 

آفت‌هاي‌ تمدن‌ ديني‌

آفت‌هاي‌ تمدن‌ ديني‌ به‌ تناسب‌ تضعيف‌ اصولي‌ است‌ كه‌ اين‌ تمدن‌ را پايه‌گذاري‌كرده‌ واركان‌ آن‌ را ساخته‌ است‌. اگر انديشه‌هاي‌ شرك‌آلود در جامعه‌ ديني‌ نفوذ كندواز وسعت‌ نفوذ عقيده‌ توحيد كاسته‌ شود، بايد درانتظار زوال‌ تمدن‌ ديني‌ بود.

زماني‌ كه‌ در جامعه‌ اسلامي‌ علم‌ ودانش‌ به‌ ويژه‌ معرفت‌ خداوند از ميان‌ برودوجهل‌ وعقب‌ ماندگي‌ جايگزين‌ آن‌ شود، نابودي‌ تمدن‌ ديني‌ سرنوشت‌ قطعي‌جامعه‌ ديني‌ است‌. زوال‌ اخلاق  ديني‌ در يك‌ جامعه‌ مذهبي‌ ورواج‌ فسق‌ وفجور،انحلال‌ آن‌ جامعه‌ را در پي‌ خواهد داشت‌. به‌ همين‌ قياس‌، اگر ظلم‌ جايگزين‌ عدالت‌اجتماعي‌ شود، جامعه‌ ديني‌ را روبه‌ ويراني‌ مي‌برد.

اين‌ را هم‌ بايد دانست‌ كه‌ توجه‌ به‌ دنيا از پايه‌هاي‌ تمدن‌ اسلامي‌ است‌؛ گرچه‌زندگي‌ واقعي‌ وجاودانه‌، در آخرت‌ است‌. اگر نگرش‌هاي‌ صوفيانه‌ در جامعه‌ترويج‌ شود، مردم‌ متدين‌ جامعه‌ از تلاش‌ براي‌ آباداني‌ دنيا باز خواهند ماند.

بر آمدن‌ ودرخشش‌ تمدن‌ اسلامي‌ را بايد مربوط‌ به‌ قوت‌ عناصر ياد شده‌دانست‌؛ چنان‌ كه‌ افول‌ تمدن‌ اسلامي‌ ريشه‌ در دور شدن‌ از همان‌ اصول‌ دارد.

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان amir و آدرس amir1.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 57255
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1